Wednesday, October 01, 2008
مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم
آواز شور شعر: حافظ آلبوم: معمای هستی |
(درآمد شور)
|
مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم
|
مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم
|
تو را میبینم و میلم زیادت میشود هر دم
|
(جمله اول رضوی)
|
به سامانم نمیپرسی نمیدانم چه سر داری
|
به درمانم نمیکوشی نمیدانی مگر دردم
|
نمیدانی مگر دردم
|
(جمله دوم رضوی)
|
نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی
|
نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی
|
و بگریزی
|
گذاری آر و بازم پرس
|
گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم
|
(جمله سوم رضوی)
|
ندارم دستت از دامن
|
ندارم دستت از دامن بجز در خاک آن دم هم
|
که بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم
|
که بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم
|
(حجاز)
|
فرو رفت از غم عشقت دَمَم دم میدمی تا کی
|
دم میدمی تا کی
|
فرو رفت از غم عشقت دَمَم دم میدمی تا کی
|
دِمار از من برآوردی
|
برآوردی
|
برآوردی
|
نمیگویی برآوردم
|
(رضوی)
|
به سامانم نمیپرسی نمیدانم چه سر داری
|
به درمانم نمیکوشی نمیدانی مگر دردم
|
نمیدانی مگر دردم
|
۱ | مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم | تو را میبینم و میلم زیادت میشود هر دم | |
۲ | به سامانم نمیپرسی نمیدانم چه سر داری | به درمانم نمیکوشی نمیدانی مگر دردم | |
۳ | نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی | گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم | |
۴ | ندارم دستت از دامن بجز در خاک و آن دم هم | که بر خاکم روان گردی به گرد دامنت گردم | |
۵ | فرورفت از غم عشقت دمم دم میدهی تا کی | دمار از من برآوردی نمیگویی برآوردم | |
۶ | شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز میجستم | رخت میدیدم و جامی هلالی باز میخوردم | |
۷ | کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت | نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم | |
۸ | تو خوش میباش با حافظ برو گو خصم جان میده | چو گرمی از تو میبینم چه باک از خصم دم سردم |
<< بازگشت به صفحه اصلی