Wednesday, November 19, 2008
غلام نرگس مست تو تاجدارانند
آواز سه گاه شعر: حافظ، بابا طاهر آلبوم: آذرستون |
(-)
|
غلام نرگس مست تو تاجدارانند
|
غلام نرگس مست تو تاجدارانند
|
خراب باده لعل تو
|
خراب باده لعل تو هوشیارانند
|
خراب باده لعل تو هوشیارانند
|
(-)
|
تو را صبا و مرا آب دیده شد غماز
|
تو را صبا و مرا آب دیده شد غماز
|
و گرنه نه
|
و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند
|
و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند
|
(-)
|
به زیر زلف دوتا چون گذر کنی بینی
|
به زیر زلف دوتا چون گذر کنی بینی
|
که از یمین و یسارت چه بیقرارانند
|
که از یمین و یسارت چه بیقرارانند
|
چه بیقرارانند
|
(-)
|
گذار کن چو صبا بر بنفشهزار و ببین
|
که از تطاول زلفت چه سوگوارانند
|
(-)
|
رقیب درگذر و بیش از این مکن مخلط
|
رقیب، ای رقیب درگذر و بیش از این مکن مخلط
|
رقیب درگذر و بیش از این مکن مخلط
|
که ساکنان در دوست خاکسارانند
|
که ساکنان در دوست خاکسارانند
|
خاکسارانند
|
(-)
|
نصیب ماست بهشت ای خداشناس برو
|
نصیب ماست بهشت ای خداشناس برو
|
که مستحق کرامت گناهکارانند
|
(-)
|
تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته که من
|
پیاده میروم و همرهان سوارانند
|
(-)
|
نه من بر آن گل عارض غزل سرایم و بس
|
که عندلیب تو از هر طرف هزارانند
|
هزارانند
|
(-)
|
بیا به میکده و چهره ارغوانی کن
|
بیا به میکده و چهره ارغوانی کن
|
مرو به صومعه
|
مرو به صومعه کآنجا سیاهکارانند
|
مرو به صومعه کآنجا سیاهکارانند
|
(-)
|
خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد
|
که رستگان کمند تو رستگارانند
|
که رستگان کمند تو رستگارانند
|
(-)
|
عزیزم کاسه چشمُم سرایت
|
میون هر دو چشمم جای پایت
|
ازو ترسم که غافل پا نهی باز
|
نشینه خار مژگونُم به پایت
|
نشینه خار مژگونُم به پایت
|
(-)
|
بود درد مو و درمونُم از دوست
|
بود درد مو و درمونُم از دوست
|
بود وصل مو و هجرونُم از دوست
|
اگه قصابُم از تن واکِره پوست
|
جدا هرگز نگرده جونُم از دوست
|
(-)
|
تو دوری از برُم دل در برُم نیست
|
هوای دیگری اندر سرُم نیست
|
به جان دلبرُم کز هر دو عالم
|
تمنای دگر جز دلبرُم نیست
|
(-)
|
غم عشقت بیابون پرورُم کرد
|
هوای بخت بی بال و پرُم کرد
|
به مو گفتی صبوری کن صبوری
|
صبوری طرفه خاکی بر سرُم کرد
|
به مو گفتی صبوری کن صبوری
|
صبوری طرفه خاکی بر سرُم کرد
|
(-)
|
دلُم بی وصل تو شادی مبیناد
|
به غیر از محنت آزادی مبیناد
|
خراب آباد دل بی مقدم تو
|
الهی هرگز آبادی مبیناد
|
(-)
|
مو که سر در بیابونُم شب و روز
|
سرشک از دیده بورانُم شب و روز
|
نه تب دیرُم نه جاییم میکنه درد
|
همی دونم که نالونُم شو و روز
|
نالونُم شو و روز
|
شو و روز
|
(-)
|
چرا آزرده حالی ای دل ای دل
|
مدام اندر خیالی ای دل ای دل
|
برو کنجی نشین شکر خدا کن
|
برو کنجی نشین شکر خدا کن
|
که شاید کامی یابی ای دل ای دل
|
(-)
|
مگه شیر و پلنگی ای دل ای دل
|
به مو دایم به جنگی ای دل ای دل
|
اگه دستُم رِسه خونت بریزُم
|
ببینُم تا چه رنگی ای دل ای دل
|
(-)
|
به روی دلبری گر مایلستُم
|
مکن منعُم گرفتار دلستُم
|
به روی دلبری گر مایلستُم
|
مکن منعُم گرفتار دلستُم
|
خدا را ساربون آهسته میرون
|
خدا را ساربون آهسته میران
|
که مو وامونده این قافلستُم
|
*: تصویر آرامگاه حافظ در دوره قاجاریه.
+
۱ | غلام نرگس مست تو تاجدارانند | خراب باده لعل تو هوشیارانند | |
۲ | تو را صبا و مرا آب دیده شد غماز | و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند | |
۳ | ز زیر زلف دوتا چون گذر کنی بنگر | که از یمین و یسارت چه سوگوارانند | |
۴ | گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببین | که از تطاول زلفت چه بیقرارانند | |
۵ | نصیب ماست بهشت ای خداشناس برو | که مستحق کرامت گناهکارانند | |
۶ | نه من بر آن گل عارض غزل سرایم و بس | که عندلیب تو از هر طرف هزارانند | |
۷ | تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته که من | پیاده میروم و همرهان سوارانند | |
۸ | بیا به میکده و چهره ارغوانی کن | مرو به صومعه کان جا سیاه کارانند | |
۹ | خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد | که بستگان کمند تو رستگارانند | |
۱ | عزیزا کاسهی چشمم سرایت | میان هردو چشمم جای پایت | |
۲ | از آن ترسم که غافل پا نهی تو | نشنید خار مژگانم بپایت | |
۱ | بود درد مو و درمانم از دوست | بود وصل مو و هجرانم از دوست | |
۲ | اگر قصابم از تن واکره پوست | جدا هرگز نگردد جانم از دوست | |
۱ | ته دوری از برم دل در برم نیست | هوای دیگری اندر سرم نیست | |
۲ | بجان دلبرم کز هر دو عالم | تمنای دگر جز دلبرم نیست | |
۱ | غم عشقت بیابان پرورم کرد | فراقت مرغ بیبال و پرم کرد | |
۲ | بمو واجی صبوری کن صبوری | صبوری طرفه خاکی بر سرم کرد | |
۱ | دلم بی وصل ته شادی مبیناد | زدرد و محنت آزادی مبیناد | |
۲ | خراب آباد دل بی مقدم تو | الهی هرگز آبادی مبیناد | |
۱ | بی ته سر در بیابانم شو و روز | سرشک از دیده بارانم شو و روز | |
۲ | نه بیمارم که جایم میکری درد | همیدانم که نالانم شو و روز | |
۱ | چرا دایم بخوابی ای دل ای دل | ز غم در اضطرابی ای دل ای دل | |
۲ | بوره کنجی نشین شکر خدا کن | که شاید کام یابی ای دل ای دل | |
۱ | مگر شیر و پلنگی ای دل ای دل | بمو دایم به جنگی ای دل ای دل | |
۲ | اگر دستم فتی خونت بریجم | بوینم تا چه رنگی ای دل ای دل | |
۱ | بروی دلبری گر مایلستم | مکن منعم گرفتار دلستم | |
۲ | خدا را ساربان آهسته میران | که من واماندهی این قافلستم |
<< بازگشت به صفحه اصلی